- زمان مطالعه : 3 دقیقه
در دنیای امروز که هر خبر ظرف چند دقیقه در شبکههای اجتماعی پخش میشود، گاهی سرعت انتشار از دقت و انصاف پیشی میگیرد. پروندهی اخیر پژمان جمشیدی – چهرهی شناختهشدهی فوتبال و سینما – یکی از همان مواردی است که بار دیگر مسئلهی قضاوت زودهنگام را در مرکز توجه قرار داد.
اتهامی سنگین، واکنشهای تند و احساساتی، و انبوهی از برداشتها که پیش از هر رأی قضایی، به حقیقت تبدیل شدند. اما پرسش اصلی این است: تا وقتی دادگاه هنوز تصمیم نگرفته، ما واقعاً بر چه اساسی قضاوت میکنیم؟
اصل برائت؛ ستون عدالت
در هر نظام حقوقی سالم، اصل برائت یعنی اینکه هیچکس گناهکار نیست مگر آنکه جرمش با مدارک و رأی قطعی ثابت شود.
این اصل صرفاً یک اصطلاح حقوقی نیست؛ یک اصل انسانی است. بدون آن، جامعه به میدان محاکمهی عمومی تبدیل میشود که در آن، احساسات جای قانون را میگیرد و آبروی افراد قربانی عجلهی جمعی میشود.
در پروندهی جمشیدی، هنوز حکم نهایی صادر نشده است. روند قضایی در حال انجام است و طبیعی است که جامعه کنجکاو باشد. اما تفاوت میان کنجکاوی و قضاوت، همان تفاوت میان شهروند مسئول و قاضی بیپرواست. ما حق داریم سؤال بپرسیم، اما حق نداریم پیش از صدور رأی، برچسب بزنیم.
احترام به قانون یعنی احترام به خودمان
وقتی میگوییم باید به قانون اعتماد کرد، منظور این نیست که سیستم بینقص است، بلکه یعنی قانون تنها ابزار ما برای رسیدن به عدالت است.
اگر خودمان آن را نادیده بگیریم و داوری را به فضای مجازی بسپاریم، همان عدالت شکنندهای را که از نبودش شکایت داریم، با دست خودمان نابود میکنیم.
عدالت، هرچقدر هم کند به نظر برسد، باید مسیر خودش را طی کند. این تأخیر گاهی خستهکننده است، اما بیطرفی در قضاوت تنها در سکوت و صبر بهدست میآید.
در میان هیاهو، شاکی را فراموش نکنیم
در هر پروندهای که اتهامی سنگین مطرح میشود، تمرکز صرف بر متهم نباید باعث شود که شاکی یا قربانی احتمالی نادیده گرفته شود.
حمایت از فردی که شجاعت طرح شکایت را داشته، بخشی از همان عدالت است. احترام به شاکی به معنای باور بیقید و شرط حرف او نیست، بلکه به معنای فراهم کردن فضایی امن برای شنیدن صدایش است — بیآنکه به او برچسب دروغگو یا فرصتطلب بزنیم.
جامعهای که پیش از رأی دادگاه، شاکی را تخریب میکند، در واقع دارد قربانیبودن را مجازات میکند. این همان چرخهای است که باعث میشود بسیاری از آسیبدیدگان سکوت را به حقیقت گفتن ترجیح دهند. اگر واقعاً به عدالت باور داریم، باید همزمان از حق متهم برای دفاع و حق شاکی برای شنیدهشدن محافظت کنیم.
رسانهها و مسئولیت سنگین آنها
در عصر کلیک و تیتر، مسئولیت رسانهها از همیشه سنگینتر است.
وقتی خبری با واژههایی چون «تجاوز»، «بازداشت» یا «رسوایی» منتشر میشود، تأثیرش در ذهن مردم گاهی از خود حکم نهایی هم بیشتر است.
شفافیت خوب است، اما شفافیت بدون دقت، میشود تخریب. رسانهای که عجولانه خبر منتشر میکند، ممکن است نادانسته در تخریب زندگی یک انسان بیگناه نقش داشته باشد – یا در بیاعتبار کردن یک قربانی واقعی.
بلوغ اجتماعی یعنی توان صبر کردن
جامعهی بالغ آن جامعهای است که پیش از قضاوت، منتظر مدارک و رأی رسمی میماند.
نه از سر بیتفاوتی، بلکه از سر درک اینکه حقیقت نیاز به زمان دارد. قضاوت زودهنگام شاید حس کنجکاوی ما را ارضا کند، اما اعتماد اجتماعی را از بین میبرد.
اگر امروز عدالت را قربانی هیجان کنیم، فردا دیگر هیچکس در برابر قانون احساس امنیت نخواهد کرد.
در نهایت...
ما میتوانیم منتقد باشیم، میتوانیم بپرسیم، حتی میتوانیم نگران باشیم — اما تا زمانی که رأی دادگاه صادر نشده، نمیتوانیم حکم بدهیم.
در پروندهی پژمان جمشیدی، نه تنها باید منتظر تصمیم دستگاه قضایی ماند، بلکه باید به هر دو طرف احترام گذاشت: به حق متهم برای دفاع، و به حق شاکی برای دیده شدن و حمایت شدن.
عدالت وقتی معنا پیدا میکند که ما در برابر وسوسهی قضاوت مقاومت کنیم.
هیچ امتیازی برای نمایش وجود ندارد.